یکشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۹۹

جنگ ایران و عراق - طلسم جنگ - چرا جنگ؟


مقدمه - چرا جنگ؟
در تاریخ زندگی ملتها حوادثی وجود دارد که تأثیر و اهمیت آنها، گاه تا نسلها بعد امتداد می‌یابد.
جنگ ۸ساله ایران و عراق از این‌گونه وقایع است. جنگی که چهرهٴ نه تنها ایران، بلکه منطقه را تغییر داد. این نوشته، نگاهی است به آن جنگ.

بعدازظهر روز یکشنبه سی‌ و یکم شهریور، ۱۳۵۹با بمباران فرودگاه مهرآباد و چند پایگاه هوایی دیگر ایران، جنگ گسترده ایران و عراق شروع شد.
هشت سال جنگ! سربازهای یکبار مصرف، دانش‌آموزان یکبار مصرف میدانهای مین، فقر، مرگ، آوارگی.... جامعه‌ای ویران و اقتصادی ورشکسته.
به‌راستی چرا باید دو کشور همسایه تا سر حد نابودی، با یکدیگر بجنگند؟
هدف از جنگ چه بود؟ و این جنگ چه هزینه‌ای را به مردم دو کشور تحمیل کرد؟
آوارگی، در به دری و از دست دادن نزدیک‌ترین عزیزان، واژه‌های آشنا برای مردم ما و به‌طورخاص نسل دهه ۶۰هستند.
آیا می‌توانید چشمهایتان را برای چند ثانیه ببندید و خودتان را برای لحظاتی جای یک مرد، یک زن یا یک کودک جنگ‌زده بگذارید؟

در آخرین روز تابستان ۵۹با حمله گسترده عراق به ایران، جنگ خونین بین کشور ما و همسایهٴ غربی‌مان درگرفت. این جنگ ۸سال طول کشید و برای دهه‌ها، آثاری ویرانگر برمردم هر دو کشور و همچنین مردم سراسر منطقه تحمیل کرد.
پس از گذشت بیش از سه دهه، وقت آن است که پرونده آن جنگ، یک بار دیگر گشوده شده و سؤال شود:
آن جنگ، اصلاً برای چه به راه افتاد؟ و هدف آن جنگ چه بود؟

این نوشته، جوابی است به این سوالها البته با نگاهی متفاوت! نگاهی متفاوت با تمام آن چیزهایی که هر روزه از رسانه‌های رژیم آخوندهای حاکم بیان می‌شود.
اولین سوالی که در این مورد به ذهن هر ایرانی می‌رسد این است: چرا جنگ؟

جواب را این بار می‌خواهیم از کسی بشنویم که رژیم در این سالها، با به‌کارگیری تمامی امکاناتش تلاش کرده که صدایش به گوش مردم نرسد: مسعود رجوی!


مسعود رجوی: «به دنبال انقلاب ضدسلطنتی و سقوط رژیم شاه، نیروهای عظیمی در جامعه به بند کشیده ایران آزاد شدند. نیروهایی که اگر انقلابشان از یک رهبری دموکراتیک انقلابی برخوردار می‌بود می‌توانست انقلاب ایران را به سوی دموکراسی، پیشرفت اقتصادی و عدالت اجتماعی رهبری کند. نیروهایی که قدرت خلاقه و سازندهٴ شگفت‌انگیز داشتند و می‌توانستند در زمانی نه چندان دراز، کشور ما را سالها و سالها به جلو ببرند.
ولی خمینی برای این‌که در قدرت بماند، جز بذر تفرقه و نفاق و جز سرکوب و جنگ و گورستان ارمغانی نداشت. یک رژیم قرون‌وسطایی و یک دیکتاتوری آخوندی بر پایه ولایت‌فقیه بنا کرد و نیروهای انقلاب عظیم ضدسلطنتی را یا دسته‌دسته به زندان انداخت و در برابر جوخه اعدام قرارداد و یا فوج فوج در جبهه‌های جنگ خارجی به کشتن داد.
در تجاوز گسترده عراق به خاک میهنمان در پایان تابستان ۱۳۵۹جای تردید نیست. اما مسأله این است که به فرض وجود یک رهبری سالم به جای خمینی که سرکوب و جنگ و بحران، ضرورت ماهیت ارتجاعی و قرون وسطایی‌اش بود، جنگ ایران و عراق قطعاً اجتناب‌پذیر بود.

زمینه‌های تجاوز عراق را خود خمینی با تحریکات مستمر، تحت شعار صدور انقلاب ایجاد نمود و هم او بود که از جنگ به‌عنوان موهبت بزرگ الهی استقبال کرد…
فی‌الواقع خمینی برای تخلیهٴ انرژی ذخیره شده ایران و برای هدر دادن بخش عظیمی از نیروهای آزاد شده در انقلاب ضدسلطنتی نمی‌توانست هیچ میدان جنگ و هیچ همسایهٴ دیگری بهتر از عراق پیدا کند…
بخصوص که عراق خود مسئول تجاوز و تهاجم گسترده آخر شهریور ۵۹بود و خمینی به‌لحاظ شخصی نیز خرده حسابها از زعمای آن کشور در دل داشت».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر