پنجشنبه، فروردین ۰۳، ۱۴۰۲

مسعود رجوی: وضع و حال ما و خلق اسیر ما را به نیکوترین احوال بگردان

 

مسعود رجوی -۲ فروردین ۱۴۰۲

ای تغییر دهندهٔ قلب‌ها و دیدگان؛ ای تدبیرگر شب و روز؛

ای دگرگون‌ساز حالات و حکومتها و حاکمیت‌ها؛ وضع و حال ما و خلق اسیر ما را به نیکوترین احوال بگردان

که همانا سرنگونی رژیم ولایت فقیه و آزادی و حاکمیت جمهور مردم ایران است

خامنه‌ای می‌گوید در سال۱۴۰۱ به همهٔ آنها که در اغتشاشات تحریک شدند یا تحریک کردند

یا از اغتشاشات حمایت کردند «سیلی» زد و در آینده هم «سیلی» خواهد زد

به ولی‌فقیه فرتوت در بیت‌العنکبوت و به رژیم مفلوک می‌گوییم منتظر سیلی‌های آتشین در قیامهای آینده باشید

خامنه‌ای می‌گوید «توصیهٴ مهم من امید آفرینی است» و «همه موظفند امیدآفرینی کنند»

اما مسأله این است که خانهٔ «ولایت» از پای‌بست ویران است و نمی‌توان آن را با امیدهای کاذب سرپا نگه‌داشت

می‌گوید «مهمترین مشکل ما دولتی بودن اقتصاد است» و راه‌حل بن‌بست اقتصادی را در این می‌داند

که تتمهٔ «شرکت‌های مهم» و «تولیدهای ثروت‌ساز» دولتی، دربست «در اختیار فعالان اقتصادی»

یعنی سرکردگان سپاه و بورژوازی همدست قرار گیرد تا در قیامهای بعدی هر چه بیشتر تاخت و تاز کنند و خون بریزند

متقابلاً مردم را به اسراف در نان و آب و برق و گاز و بنزین متهم می‌کند و آن را «عیب بزرگ» می‌شمارد

آن هم در روزگاری که نزدیک به ۸۰درصد مردم زیر خط فقر به‌سر می‌برند و جستجوی غذا در میان زباله‌ها توسط زنان و مردان و کودکان بینوا عرق شرم بر پیشانی هر انسانی می‌نشاند

خامنه‌ای که در قیام مشروعیت جهانی رژیمش را هم به‌طور کامل از دست داد فقط یک چیز را درست می‌گوید

این‌که هدف همهٔ دولتهایی که از قیام حمایت کردند «ضعیف کردن» نظام برای امتیاز گرفتن از آن بود

از این پیش‌تر گفته بودیم که دولتهای مربوطه «عزم تغییر و سرنگونی ندارند و جدیتی در کار نیست»

کس نخارد پشت ما جز ناخن انگشت ما

البته در سالی که گذشت ارتجاع و استعمار در نبش‌قبر سلطنت مدفون و بیرون کشیدن دنبالچه و بقایا

با دود و دم بسیار و ناچسب‌ترین و مضحک‌ترین بازتاب‌ها چیزی کم نگذاشتند اما به جایی نرسیدند

حقانیت اصل پایه‌یی «نه شاه نه شیخ» به‌رغم بزرگترین سانسور قرن بر مقاومت ایران، به اثبات رسید

شعار «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر» که راهبند استبداد و استعمار است فراگیر شد

در اثر قیام و پیکار شورشگران، کلمات ذبح شده در زیر سم ستوران ارتجاع و دیکتاتوری

همچون انقلاب و سازمان و سازماندهی و تشکیلات، احیا و چشم‌ها نسبت به آنها باز شد

بشارت و تبریک حقیقی در سال نو و نوروز خجستهٴ ۱۴۰۲ این است:

به پشتوانه‌ٔ قیمت بیکران در رود خروشان خون شهیدان از ۳۰خرداد ۱۳۶۰ تا امروز

در اثر استمرار قیامهای شورشگران و خلق قهرمان از ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۱

به شکرانهٴ نسل شورش و انقلاب و در پرتو مهر تابان مقاومت و آزادی ایران

به یقین می‌توان گفت برخلاف انقلاب مشروطه و انقلاب ضدسلطنتی این بار انقلاب ماندگار است و سرقت آن امکانپذیر نیست

انقلاب دموکراتیک نوین مردم ایران پیــروز می‌شود



سه‌شنبه، فروردین ۰۱، ۱۴۰۲

مسعود رجوی - ۲۹اسفند ۱۴۰۱: با تبریک سال نو، به‌گفته نسل نو، باشد که در هزار و چهارصد و دو، پس بگیریم ایرانو

 


مسعود رجوی - ۲۹ اسفند ۱۴۰۱

با تبریک سال نو، به‌گفته نسل نو

باشد که در هزار و چهارصد و دو، پس بگیریم ایرانو

با درود به شهیدان مبارزه انقلابی در ۱۴۰۱ و مجروحان و زندانیان

حرف مردم ایران به سران و شورای وزیران اتحادیه اروپا و به استرالیا و کانادا این است که تحریم‌های نوبه‌ای و قطره‌ای، خوب است اما مطلقاً کافی و وافی به مقصود نیست و نمی‌تواند جای لیست‌گذاری گشتاپوی فاشیسم دینی را بگیرد. ملت ایران به مسکن راضی نیست.

درمان استمالت و مماشات لیست‌گذاری سپاه و اطلاعات


چهارشنبه، اسفند ۲۴، ۱۴۰۱

مسعود رجوی: درماندگی بچه شاه از «سلطنت انتخابی» تا «فراسوی» سلطنت و جمهوری

 


مسعود رجوی-۲۲ اسفند ۱۴۰۱

درماندگی بچه شاه از «سلطنت انتخابی» تا «فراسوی» سلطنت و جمهوری

و منشور بی‌یال و دم و اشکم «گذار از جمهوری اسلامی» بدون تعیین‌تکلیف سلطنت و جمهوری

«ابتدا با تکیه بر فعالیت‌های خارج کشور» برای فراهم کردن زمینهٴ مشارکت «کنشگران داخل کشور»

آکنده از «رایزنی» با دولتهای خارجی و ردیف‌کردن کنوانسیونهای بین‌المللی

تا در «گام‌های بعدی با حضور کنشگران داخل ایران» نوبت به «راهکارهای انتقال قدرت»

در «فرآیندی خشونت‌پرهیز» برسد!

این است علائم آشکار آلترناتیو دیکتاتوری و وابستگی با کلی‌بافی در بارهٴ «حکمرانی دموکراتیک»

البته با «ادغام» نیروهای سپاه در ارتش برای «دفاع از یکپارچگی سرزمینی»

مبادا ملیت‌های تحت ستم سرپیچی نموده و به «تمرکز زدایی» قناعت نکنند

«ممنوعیت هرنوع مجازات خودسرانه در دوران گذار» هم یادتان باشد

مبادا به امثال پرویز ثابتی و رئیسی و نیری و اعقاب لاجوردی و صیاد شیرازی چپ نگاه کنید!

۱-گفته‌ایم و تکرار می‌کنیم که انکار انقلاب ضدسلطنتی توهین به مردم ایران و لگدمال کردن اعلامیهٔ جهانی حقوق‌بشر و مشخصاً حق شورش و قیام علیه ستمگر به‌عنوان آخرین علاج بشر است.

۲۳۴سال از انقلاب کبیر فرانسه می‌گذرد. آیا دیده‌اید کسی به انقلاب مردم فرانسه اهانت کند؟ در حالی که همه سرنوشت شاه و زنش ماری آنتوانت و آنچه را پس از آن در فرانسه واقع شده به‌روشنی می‌دانند.

آیا سرود ملی فرانسه و بزرگداشت مقاومت یک خلق را شنیده‌اید؟ آیا هنوز فرمان «مسلح شدن شهروندان» و «تشکیل گردانها» و بانگ «به‌پیش» طنین‌انداز نیست؟

آیا دیده‌اید کسی این انقلاب را مثل بچه شاه ”شوم“ بخواند؟

۲-گفته‌ایم و تکرار می‌کنیم که بی‌جواب گذاشتن «سلطنت یا جمهوری» و موکول کردن آن به بعد یا پای صندوق رأی، به بهانهٔ برهم نخوردن وحدت، انکار حاکمیت و رأی جمهور ملت است. این فریبکاری و خیانت و انحراف و تفرقه به سود رژیم ولایت است.

۳-گفته‌ایم و تکرار می‌کنیم که دم زدن صوری از اتحاد، بدون ابطال شناسنامهٔ دیکتاتوریهای شاه و شیخ همان «همه با من» خمینی است. خمینی هم در خارجه «زیر درخت سیب» می‌گفت که پس از سقوط رژیم شاه چیزی نمی‌خواهد، به قم می‌رود و «طلبگی» پیشه می‌کند.

۴-گفته‌ایم و تکرار می‌کنیم که اصل موضوع «جبهه خلق» یا «جبهه مردم ایران» شامل تمام آنهایی است که خواستار سرنگونی دیکتاتوری و حاکمیت جمهور مردم ایران یعنی جمهوری «از طریق انتخابات آزاد، با رأی عمومی، مستقیم، مساوی و مخفی» هستند.

۵-گفته‌ایم و تکرار می‌کنیم که جبهه خلق با شاخص حاکمیت جمهور مردم، ابداع ما نیست. من درآوردی نیست. زیر حاکمیت رژیم‌های استبدادی یا وابسته، نمی‌توان و نباید مانند دموکراسی‌های غربی طیفی از راست به چپ یا از چپ به راست ترسیم و تقسیم کرد. تا فاشیسم و دیکتاتوری حاکم است، تا زمانی که حق حاکمیت مردم غصب شده و به سرقت رفته است، ابتدا باید جبهه خلق و ضدخلق تعیین‌تکلیف شود. تجربهٔ یکصد سال شاه و شیخ، به‌رسمیت شناختن مرزبندی ملی ایرانیان با دیکتاتوری و وابستگی برای رسیدن به آزادی و استقلال است. بنابراین شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر» راهبند استبداد و استعمار است

۶-اکنون با صراحت و بی‌تعارف بگویید آن «کنشگران داخل» چه جنس و چه سنخ کنشگرانی هستند؟ اگر هویت آنها را نباید گفت، اقلاً ماهیت را بگویید. واقعاً کلمهٔ کلی و بی‌سمت و سوی «کنشگر» برای یک شخص سیاسی حقیقی یا حقوقی به چه معناست؟

آیا «برادران سپاه» و «دوستان اصلاح‌طلب» را هم شامل می‌شود؟ اگر منظور زنان و جوانان و مردان شورشگر بود که حتماً این خصلت ویژهٔ آنها را خاطرنشان می‌کردید. وانگهی اشخاصی که گفته می‌شود از داخل کشور متن را نوشته و ارسال کرده‌اند، تحت‌نظر رژیم بود یا نبود؟ مانند دفعهٴ پیش «سردار مدحی» مذکر یا مؤنثی در کار هست یا نیست؟

آخر ما مارگزیده هستیم و از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسیم. از جمله مجری پرتاب شدهٔ تلویزیون رژیم که داستان وکالت را علم کرد! به‌خصوص که قبل از هر چیز خط قرمز ۴۴سالهٔ رژیم یعنی «دوری از سازمان منفور» ما سرموضعی‌های واجب‌القتل را علم کرد!

باور کنید ترس ما بی‌علت نیست! به جان شما، خودمان هم می‌دانیم که هیچ محبوبیتی نزد نظام و علاقمندان نداریم. چون می‌گویند ۱۷هزار نفر از آنها را کشته‌ایم! به‌قول شما روسری اجباری هم که داریم‌، ارتباطات بیرونی هم نداریم آن قدر که اگر با بچه شاه حرف بزنیم وا می‌رویم و فرومی‌پاشیم!

آخر، شاه خودش از طریق ثابتی و سایر کابل به‌دستان تحت‌امر با ما طوری حرف زد که مزه‌اش هنوز در کف پایمان هست! البته اعلیحضرت نیز مانند آقازاده به تمام کنوانسیونهای بین‌المللی و اعلامیهٔ جهانی حقوق‌بشر اعلام پیوستگی کرده بودند!

۷-اگر به کار بردن کلمهٔ «انحلال سپاه» به‌رغم ارتباطات اذعان شده، برای گرفتن بهانه از ما و برگرفته از مادهٴ ۴ سند وظایف دولت موقت از برنامهٔ شورای ملی مقاومت در ۴۱سال پیش است، حرفی نیست. اما پیچاندن و ادغام و استتار آن در «نیروهای نظامی دیگر چون ارتش در صورت اثبات عدم دخالت در جنایات و داشتن تخصص» هیچ کودکی را نمی‌فریبد. زیرا انحلال، یک تمامیت است و معنی روشنی دارد. والا همین حرف را می‌توان به ساواکی‌ها و اطلاعاتی‌ها هم تعمیم داد و مثل بچه شاه گفت که خود آنها تضمین امنیت و ثبات آینده هستند!

عجبا که همین دیروز از ژنرال کلارک فرمانده پیشین ناتو شنیدیم که در مورد کسانی که برای این رژیم کار می‌کنند می‌گفت باید «از این رژیم فاسد دست بکشند و یونیفرم خود را برای ملحق شدن به تظاهرات مردم پاره کنند» و می‌گفت که مردم می‌توانند بر خود حکومت کنند و «به دیکتاتور یا شاه مستبد نیاز ندارند».

ببین که تفاوت با بچه شاه از کجا تا به کجاست؟ یونیفرم هم یونیفرم است و سپاه و ارتش و انتظامی و غیرآن ندارد.

در مورد ارتش جمهوری آینده هم البته مؤسسان منتخب مردم تصمیم می‌گیرد. اما اگر نظر ما را بخواهند می‌گوییم ارتش آزادیبخش ملی ایران با همین زنان و مردان شورشگر که قیمت آزادی را داده و می‌دهند از کانون‌های‌شورشی گرفته تا پیشمرگان کرد و سلحشوران بلوچ و عرب و ترکمن و دلیران تنگستان و ماهشهر و لر و قشقایی و بختیاری و نوادگان ستارخان و کوچک خان و پسیان و البته پرسنل مردمی ارتش که مانند زمان شاه به مردم می‌پیوندند.

۸-نتیجه: ما دانش‌آموزان در زنگ انشای «منشور همبستگی و سازماندهی» خوب فهمیدیم که کلمات بی‌خطر «گذار» و «ادغام» و «یکپارچگی سرزمینی» و «کنشگران داخل کشور» با موزیک متن «خشونت‌پرهیزی» بی‌حساب و کتاب نیست. مضافاً بر آن همه «رایزنی با دولتها» (یحتمل برای اخذ پول‌های بلوکه شده ایران) و «ابتدا بر فعالیت‌های خارج کشور تکیه» زدن، همراه با طفره رفتن از راه‌کار مشخص برای انتقال قدرت، که فقط گریز از نقد و اکتفا کردن به نسیه است. گوئیا بیشتر چشم به «جذب سرمایه‌گذاران بین‌المللی» دوخته است.

ماحصل، بین دو گزینه تاب می‌خورد. یکی حمله خارجی و بر تخت و مسند نشاندن بچه شاه که سرابی بیش نیست. دیگری طرح استحاله و همبستگی با جناح‌هایی از همین رژیم. در مجموع منشورش پنبه‌دانه‌یی است. عاقلان را اشارتی کافیست.


جمعه، اسفند ۱۲، ۱۴۰۱

مسعود رجوی: جرثومهٔ تفرقه با انداختن مار سلطنت بر ضد قیام و به سود خامنه‌ای و نظام دم از وحدت و اتحاد می‌زند

 


بعد از ترکیدن حباب «سلطنت انتخابی»

بچه شاه در «فراسوی» سلطنت و جمهوری برای این‌که بین این دو «تبعیض» پیش نیاید!

و «کاملاً بی‌طرف» باقی بماند (!) خود را به «مقام معظم» ولایت اپوزیسیون

چه جمهوریخواه چه سلطنت‌طلب، ارتقاء داد

جرثومهٔ تفرقه با انداختن مار سلطنت بر ضد قیام و به سود خامنه‌ای و نظام دم از وحدت و اتحاد می‌زند

از یک‌سو در نقش دایهٔ مهربانتر از مادر برای رفتار سازمان مجاهدین با اعضای خودش و حتی روسری خواهران مجاهد دل می‌سوزاند و از سوی دیگر چماقداران سلطنتی، هواداران و پشتیبانان مجاهدین و هموطنان کرد را با فحاشی و هتاکی می‌زنند و بیهوش راهی بیمارستان می‌کنند

به حکم خلق و تاریخ و به نام انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران و شهیدان

دکان شاه پرستی و سلطنت و سیرک «جاوید شاه» و «کینگ رضا پهلوی» جمع می‌شود

این راهبند قیام، در خدمت استبداد و استعمار، بر ضد جبهه خلق و انقلاب و جمهوری دموکراتیک است

این هیستری شاه‌پرستانه ارتجاعی و ضدتاریخی آن روی سکهٔ یقه‌درانی حزب‌اللهی از نوع خمینی است

می‌گوید: «قبل از هر چیز چه جمهوری‌خواه باشید چه سلطنت‌طلب باشید، برای ایجاد یک ائتلاف من باید فراسوی این مسائل باشم به‌خاطر این‌که [اگر] من را بگویند یک‌طرف هستم یا یک‌طرف دیگر، بعد آن وقت تبعیض پیش می‌آید...

من می‌خواهم کاملاً بی‌طرف باقی بمانم. سلطنت‌طلب‌ها اگر می‌خواهند، خب یک پادشاه داشته باشند، جمهوری‌خواهان می‌خواهند یکی را به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب کنند. بگذارید راجع به این مسأله شروع نکنیم، بگذارید راجع به‌عملکرد و شیوه کار شروع کنیم».

در آبان ۱۳۵۸ وقتی که خبرگان ارتجاع مشغول پخت و پز قانون اساسی ولایت فقیه بود، سازمان مجاهدین پیشاپیش و قبل از نظرپرسی اعلام کرد اگر موارد زیر در نص قانون وارد و مراعات نشود به آن رأی مثبت نمی‌دهد:

۱-محدود نمودن حقوق مالکیت و تصرف، در چهارچوب قرآنی و مکتبی ”کار“

۲-منوط نمودن بهره‌وری از زمین و محصول، به کسی که بر روی آن ”کار“ کرده است

۳-تصریح حاکمیت مردم که جملگی خلیفه و جانشین خدا در زمینند...

۴-اداره و تصدی کلیهٴ امور کشور از طریق شوراهای واقعی

۵-اعادهٴ حقوق همهٔ ملیتها و اقوام مبنی بر تعیین سرنوشت و ادارهٴ کلیه امور داخلی‌شان در چهارچوب تمامیت ارضی خدشه‌ناپذیر کشور

۶-تضمین آزادی همهٔ احزاب و گروهها تا مرز قیام مسلحانه که تنها معنی واقعی کلمهٔ چند پهلوی ”توطئه“ است

۷-الغای تمام قراردادهای ننگین استعماری...

اما خمینی و آخوندهای خبرگانش خط خود را پیش بردند و بعد از نظرسنجی در روزهای ۱۱ و ۱۲آذر ۱۳۵۸ اعلام کردند که قانون اساسی ولایت فقیه با ۹۹،۵درصد آراء تصویب شده است. البته مجاهدین شرکت نداشتند و تحریم کرده بودند.

×××××

وقتی خمینی ولایت فقیه را به قانون تبدیل کرد دو هفته پس از نظرسنجی، مجاهدین در اطلاعیه رسمی خود او را کاندید نموده و پیشنهاد کردند که خودش «مسئولیت ریاست‌جمهوری را هم شخصاً تقبل» نماید تا لااقل «دوئیت مراکز تصمیم‌گیری» در کار نباشد. در این اطلاعیه باز هم به محترمانه‌ترین صورت به‌خاطر همان «وحدت کلمه» که خمینی می‌گفت: «بر حقوق همهٔ مناطق و ملیتهای وطنمان» مبنی بر به‌رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت و ادارهٴ امور داخلی خواهران و برادران کردمان با استناد (صوری) به پیام ۲۶آبان ۵۸ خمینی، تأکید شده بود.

اما خمینی زرنگ‌تر از این چیزها بود و منظور ما را از پیشنهاد ریاست‌جمهوری به خودش، که پاسخگو کردن او بود، دریافت. از این‌گونه پایین کشیده شدن توسط مجاهدین گزیده شد اما فرو خورد و یک ماه بعد، در حذف من از شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری تلافی کرد.

سپس در سال‌های بعد همه به چشم دیدند که او خواهان مقام و موقعیتی بالاتر از رئیس‌جمهور و بالاتر از شاه و به تصریح خودش «سلطنت مطلقهٔ فقیه» بود. همان «شاه سلطان ولایت» که مجاهدین در ۵مهر ۱۳۶۰ علیه او شعار می‌دادند. بهای آن بسیار سنگین و خونین بود.

فهرست اسامی ۱۱۴۲تن از شهیدان مجاهد خلق در مهر ۱۳۶۰

این همان خمینی بود که در پاریس می‌گفت بعد از سرنگونی شاه می‌خواهد به قم برود و طلبگی کند. همان خمینی که حکم قتل‌عام تمام مجاهدین سرموضع را هم به خط خودش نوشت. بعد هم نوبت به زندانیان مارکسیست و کرد رسید.

فتوای قتل عام مجاهدین توسط خمینی

اکنون بنگرید که بچهٔ شاه در روز ۹اسفند ۱۴۰۱ در اولین فرصتی که با حضور چند نماینده پارلمان بلژیک پیدا کرد، فرصت را مغتنم شمرده و یک به یک اراجیف رژیم ولایت را علیه مجاهدین تکرار می‌کند. عیناً با همان کدهای شناخته شدهٔ ارگانهای امنیتی رژیم.

از استناد به لجن‌پراکنی «اعضای سابق» و این‌که مجاهدین «حتی اجازه دسترسی» و «ارتباط با دیگران» را ندارند، تا این‌که در جنگ ایران و عراق «با سربازان ما جنگیدند». منظورش پاسداران و سربازان تحت‌امر خمینی است. همان خمینی که دشمن اصلی خلق ما بود و دشمن را به دروغ در آمریکا و اسراییل یا در عراق آدرس می‌داد.

لابد مجاهدین هم باید از دید بچه شاه سرشان را پایین می‌انداختند و با نعره‌ها و شعار «قدس از طریق کربلا» حتی پس از خروج نیروهای عراقی از خاکشان و بعد از بیانیه صلح (۱۹دی ۱۳۶۱) و بعد از طرح صلح شورای ملی مقاومت ایران (۲۲ اسفند ۱۳۶۱) و قبول آن از جانب دولت عراق به‌عنوان مبنای گفتگو برای صلح (۲۱ مارس ۱۹۸۳) به جبهه‌های جنگ «حق علیه باطل» و «اسلام با کفر» می‌شتافتند و هیزم بیار تنور جنگ خمینی با یک میلیون کشته و ۲میلیون مجروح و معلول و ۴میلیون آواره و هزار میلیارد دلار خسارت به مردم ایران می‌شدند.

×××××

کد دیگر بچه شاه این بود که مجاهدین به‌دلیل «گذشتهٔ تروریستی» خود در داخل ایران «حمایت بسیار کمی دارند».

راستی چرا مجازات جلاد اوین لاجوردی یا جلاد مجاهدین و خلق کرد صیاد شیرازی و مجازات پاسداران خمینی و آیت‌الشیطانهای جنایتکار و چپاولگر برای بچهٔ شاه این‌قدر سنگین و «تروریسم» می‌نماید؟ البته عدد ۱۷هزار را که این روزها ورد زبان امام جمعه‌های خامنه‌ای است، یادش رفت اما «شاهکار» دیگری مرتکب شد. عیناً مانند سپاه و اطلاعات و دیپلمات‌تروریست‌های رژیم آخوندی ادعا کرد مجاهدین «در بمباران شیمیایی حلبچه علیه کردها شرکت داشتند»!

به نظر می‌رسد آموزش‌ها و رهنمودهای مربی خود پرویز ثابتی سردژخیم ساواک و «برادران سپاه» را به‌خوبی فراگرفته و حفظ شده است. در عین‌حال وقتی به مطبوعات خارجی می‌رسد شکنجه‌های ساواک را به‌عنوان یک عملکرد و سیاست حکومتی انکار می‌کند (گاردین ۲۷فوریه ۲۰۲۳). گویا اگر هم شکنجه بوده از عناصر «خودسر» سر زده باشد! به نظر می‌رسد این قبیل ماله‌کشی‌ها را از ظریف آموخته باشد!

در مورد مجاهدین گوئیا هیچ دسترسی جز به «اعضای لاحق وزارت اطلاعات» (همان اعضای سابق) یا دژخیمان ساواک یا اصلاح‌طلبان ریزشی از زیر عبای خامنه‌ای و خاتمی و روحانی، ندارد. این، نقطه به نقطه تکرار شیطان‌سازیهای ملایان و دیپلمات‌تروریست‌های بمب‌گذار است که یکی از آنها در همین بلژیک به‌رغم ماله‌کشی‌های ظریف در مونیخ به ۲۰سال زندان محکوم شد.

وانگهی بچهٔ شاه خبر ندارد که در ۲۷سپتامبر ۲۰۰۵ وکیل فرانسوی، امانوئل لودو در تلویزیون آرته فاش کرد که صادق خرازی سفیر رژیم ایران در فرانسه او را به سفارت دعوت کرد و گفت: «بیایید مشترکاً توافق کنیم که بمباران شیمیایی حلبچه کار مجاهدین خلق بوده است تا به این ترتیب حیثیت طرف ایرانی و طرف عراقی حفظ شود»!

علت این بود که پای رژیم هم به‌خاطر استفاده از گاز سیانید هیدروژن در موضوع حلبچه گیر بود و اگر قضیه هم می‌خورد رویش باز می‌شد و برای رژیم خیلی گران تمام می‌شد (استعمال گاز شیمیایی به فتوای خمینی-کتاب گزارش مسئول شورای ملی مقاومت-اسفند ۱۳۶۳ صفحات ۳۹۹ -۴۰۰-۴۰۱). اگر غیر از این بود رژیم هرگز ریسک نمی‌کرد و به مذاکره و معامله با وکلای فرانسوی و عراقی در پاریس و امان روی نمی‌آورد.



در ۱۸فوریه ۲۰۰۶ خلیل الدلیمی وکیل عراقی که در اردن به‌سر می‌برد، در مصاحبه با تلویزیون ابوظبی فاش کرد که رژیم ایران برای انداختن موضوع حلبچه به گردن مجاهدین ۲۰میلیون دلار رشوه پیشنهاد کرد و سرانجام در مذاکره با امانوئل لودو حتی حاضر شد تا ۱۰۰میلیون دلار به هیأت دفاع در پاریس و امان بپردازد ولی آنها نپذیرفتند. حتی اگر می‌پذیرفتند بدون شک از یک جا درز می‌کرد و فاش می‌شد.

موضوع معامله و رشوه رژیم در مورد حلبچه و انداختن آن به گردن مجاهدین را در همان زمان رسانه‌های دیگر منعکس کردند. روزنامه الشرق‌الأوسط نیز در ۲۶فوریه ۲۰۰۶ این موضوع را عیناً گزارش کرد.
روزنامه الشرق‌الأوسط نیز در ۲۶فوریه ۲۰۰۶
در مورد سایر اتهامات بچهٔ شاه علیه مجاهدین گزارش سال۲۰۱۳ طاهر بومدرا مسئول حقوق‌بشر یونامی در عراق بسیار قابل‌توجه است. این گزارشها به سازمان ملل در کتاب «داستان ناگفتهٴ کمپ اشرف» منتشر شده و می‌گوید به‌دنبال یکایک اتهامات رژیم و عوامل عراقی آن به محکمهٔ عالی جنایی عراق رفته و با قاضی ناظم عبودی صحبت کرده است اما حتی یک سند معتبر پیدا نشد و بیش از شایعات دست دوم و سوم چیزی در کار نبود. طبعاً این مربوط به زمانی است که مسئول حقوق‌بشر سازمان ملل در عراق هنوز مجاهدین را نمی‌شناخته و با آنها جز در چارچوب بازدیدهای یونامی از اشرف رابطه‌ای نداشته است.
×××××
مخالفت صریح و اعلام شدهٔ بچهٔ شاه در سال۱۳۹۱ با ابطال برچسب تروریستی و حذف نام مجاهدین از لیست وزارت‌خارجه آمریکا و این همانی اتهامات وی علیه مجاهدین با رژیم آخوندها و ارگانهای سرکوبگر امنیتی آن به‌وضوح حاکی از فصل‌مشترک و سرشت همانند شیخ و شاه در دیکتاتوری و حق‌کشی است.
بچه شاه و ابوعطای دموکراتیک
در همان زمان ۴۲شخصیت فرهنگی و هنری ایرانی در بیانیه‌یی که در واشنگتن تایمز هم منتشر شد در پاسخ به مدعیانی که با خروج مجاهدین از لیست مخالفت می‌کردند، نوشتند:
مدعیان «قانون‌گرایی» و «عدم خشونت» در وحشت از خروج نام مجاهدین از لیست تروریستی ، همه دعاوی خود را به کناری گذاشته و «صلاحشان» را در این دیده‌اند که هم قانون زیر پا گذاشته شود و هم وحشیانه‌ترین خشونت ها تکرار شود. نباید فراموش کرد که اصلی‌ترین بهانه و دستاویز مالکی در حملات وحشیانه‌اش به ساکنان اشرف همین لیست است.
ما حقیقتاً معتقدیم هرکس آزاد است با هر جریان سیاسی موافق یا مخالف باشد. ولی تیز کردن تیغ علیه ۳۴۰۰نفر پناهنده محاصره شده و بی‌دفاع عملی هم تبهکارانه و هم جنایتکارانه است.
اسماعیل خویی، مرجان و رحمان کریمی، در شمار امضا کنندگان بودند.
×××××
شگفتا که همین بچه شاه که با خروج نام مجاهدین از لیست تروریستی مخالف بود، بعداً با وارد کردن نام سپاه پاسداران در لیست وزارت‌خارجه آمریکا توسط مایک پمپئو وزیر خارجه وقت و هم‌چنین با تحریم‌های رژیم موافق نبود. کما این‌که در زمان هلاکت قاسم سلیمانی نیز سکوت پیشه کرد تا موج از سر بگذرد و «برادران سپاه» دلخور نشوند! اما اکنون رنگ عوض کرده و دو آتشه خواهان لیست‌گذاری سپاه و تحریم رژیم شده است تا شاید حاصل آن را به جیب بزند. این یک خواب پنبه‌دانه‌یی است که هیچگاه به واقعیت تعبیر نمی‌شود.
×××××
جرثومهٔ تفرقه را با انداختن مار سلطنت بر ضد قیام و به سود خامنه‌ای و نظام بنگرید که دم از وحدت و اتحاد هم می‌زند.
با همان الگوی «همه با هم خمینی» که اکنون می‌خواهد «فراسوی» سلطنت و جمهوری، برای این‌که بین این دو «تبعیض» پیش نیاید قرار بگیرد و «کاملاً بی‌طرف» در کرسی ولایت مطلقه بنشیند! با فراخوان به ثبت‌نام در «اتوبوس مجانی» مملو از خصومت نسبت به جنبشی غرقه به خون که ۹۰درصد شهیدان آزادی در ۴۴سال گذشته بالاخص قتل‌عام زندانیان سیاسی از آن برخاسته‌اند.

رود خروشان خون شهیدان در پرتو مهر تابان مقاومت و آزادی ایران ضامن پیروزی محتوم خلق ماست
انقلاب دموکراتیک نوین ایران پیروز می‌شود