به هر حال افسوس و صد افسوس که در خلاء رهبری ذیصلاح، در فقدا ن سازمان رهبری کننده انقلابی و در شرایطی که یک جانشین دمکراتیک و مردمی در کار نبود برای حکومت شاه، لشگر اوباش و اراذل به رهبری خمینی از راه رسید و شد اونچه که تمامی مردم ایران طعم تلخ اش را به سختی چشیدند، وقتی که خمینی راهبر و امام شد.
در قدم اول کلمه ذبح شد.
یعنی کلمه عاری از محتوا و مفهوم شد.
کلمه های ارزشمند، مثل انقلاب، مثل اسلام، مثل استقلال، مثل آزادی، مثل جمهوری
این کلمه ها پیاپی خوار و بی مقدار و مبتذل و بی ارزش شدند.
وحشیانه ترین شکنجه ها را اسمش را گذاشتند، تعزیر
و تا توانستند تحت لوای دین و مشروعه دست بریدند و چشم درآوردند و سنگسار کردند
و بعد به جنگ کثیف و وحشی هم موهبت الهی نام دادند.
یقینا خمینی بزرگترین بلیه سیاسی و اجتماعی و مذهبی تاریخ ایران است.
خلاصه بگویم آزمایش وجود و لاوجود ایران و ایرانی است
که وجود برای ایران و ایرانی حقه یا لا وجود؟
***
امروز مردم ایران درگیر سهمگین ترین نبردها و پنجه در پنجه درنده ترین گرگهای تاریخ این سرزمین اند.
باشد که با سوزاندن ریش و ریشه خمینی و رژیمش هر دو تا چشم مردم ایران دریک چنین سال روزی روشن هم بشه،
باشد که با موکب صلح و آزادی امیدها و اعتمادهای پرپر شده و اون شور شگفت، اون همدلی، اون همنوایی،
همنوایی بی مانند روزهای انقلاب ضد سلطنتی، با آگاهی با عمقی صد برابر، به کوری چشم خمینی از سر گرفته بشه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر